مسجد بلال حبشی کوی مولوی گرگان

مسجد بلال حبشی کوی مولوی گرگان

اخبار،پرسش و پاسخ،مقاله، گزارش تصویری فعالیت های مسجد،کانون فرهنگی والفجر
مسجد بلال حبشی کوی مولوی گرگان

مسجد بلال حبشی کوی مولوی گرگان

اخبار،پرسش و پاسخ،مقاله، گزارش تصویری فعالیت های مسجد،کانون فرهنگی والفجر

فرمایشات امام هادی(علیه‌السلام)

فرمایشات امام هادی(علیه‌السلام) و یک نکته از روان‌شناسی اجتماعی

بررسی تأثیرات متقابل فرد و اجتماع و توجه به تعامل میان فرد و جامعه، موضوعی نیست که صرفاً در عصر حاضر و با ظهور علم روان‌شناسی جدید به آن توجه شده باشد. بسیاری از فلاسفه و حکما از زمانهای بسیار دور

فرمایشات امام هادی(علیه‌السلام) و یک نکته از روان‌شناسی اجتماعی

بررسی تأثیرات متقابل فرد و اجتماع و توجه به تعامل میان فرد و جامعه، موضوعی نیست که صرفاً در عصر حاضر و با ظهور علم روان‌شناسی جدید به آن توجه شده باشد. بسیاری از فلاسفه و حکما از زمانهای بسیار دور موضوعات روانشناسی اجتماعی را به زبان خود و با روشهای مرسوم عصر خویش مورد بحث و بررسی قرار دادهاند. در یک تعریف ساده، روانشناسی اجتماعی به عنوان علم مطالعهی رفتار متقابل بین انسانها یا علم مطالعهی تعامل انسانها شناخته میشود. رفتار فرد در گروه، مسألهی هم رنگی، بررسی نگرش و تغییرات آن، تأثیر عوامل اجتماعی روی رفتار، توجیه خود و ... عمدهترین مباحث مورد علاقهی روانشناسان اجتماعی است.

 با توجه به این نکته که اهل بیت (علیهمالسلام)، حاملان و وارثان وحی و علوم انبیا و خزانه داران علم الهی، منبع علم، معرفت و حکمت هستند و به همین دلیل مؤمنان موظف به اخذ معارف و علوم خود از این منبع هستند و باید نظام معرفتی خود را بر اساس آنچه از این منبع جوشیده و تراوش کرده است، شکل و سامان دهند. برای درک صحیح مسایل مربوط به روانشناسی اجتماعی نیز سزاوار است که به این منبع مراجعه کنیم.

 بدیهی است که سامان دادن علم روانشناسی اجتماعی با گرایش اسلامی آن، تلاش گستردهای را میطلبد که از موضوع این نوشتار خارج است. در این نوشتار قصد داریم تنها به عنوان نمونه، به ترجمه و شرح یکی از روایات صادره از ائمهی معصومین (علیهمالسلام) که در آن به یک مسأله از مسایل روانشناسی اجتماعی اشاره شده است، بپردازیم. این روایت از میان روایات صادره از امام هادی (علیهالسلام) انتخاب شده است.

 ترجمه و شرح روایت:

 قالَ الامامُ أبو الحسن، علىّ الهادى صلوات اللّه و سلامه علیه:

 * لا تَطْلُبِ الصَّفا مِمَّنْ کَدِرْتَ عَلَیْهِ،

 از کسى که نسبت به او کدورت و کینه دارى و مکدر و آزرده خاطرش ساخته‏اى یا بر او خشم گرفتهاى، صفا، یک رنگی، صمیمیت و محبت مجوى.

 جامعهی سالم، جامعهای است که بین افراد آن جامعه محبت، یک رنگی، صفا و صمیمیت حکم فرما باشد و آحاد آن جامعه همچون اعضای یک خانواده نسبت به هم با صفا معاشرت کنند؛ خشم و غضب بیجا، قلبهای مملو از کینه و کدورتهای حاصل از اختلافها، این آرامش اجتماعی را مورد تهدید قرار خواهند داد. کسی که در رفتار خود با دیگران این اصل را رعایت نکرده است، طبیعتاً نباید انتظار صفا و صمیمیت از طرف دیگران داشته باشد.

 * ولاَ الوَفاءَ مِمَّنْ غَدَرْتَ بهِ،

 و از کسی که به او وفا نکردهای، خیانت کردهای و نیرنگ زده‏اى، وفاداری طلب مکن.

 قرآن کریم، با این که بزرگترین دشمن اسلام را یهود و مشرکان میداند و در توصیف آنان میفرماید:

 « لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النّاسِ عَداوَةً لِلَّذینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَ الَّذینَ أَشْرَکُوا؛ یهود و مشرکان را لجوجترین دشمن نسبت به افراد با ایمان مییابی.»[1]

 اما همین قرآن، هر زمان که پای پیمان و وفاداری نسبت به آن به میان میآید، دستور میدهد که مسلمانان پیمانهای خود را حتی با این گروهها حفظ کنند و چیزی از آن کم نکنند. از این رو میفرماید:

 «إِلاَّ الَّذینَ عاهَدْتُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ فَمَا اسْتَقامُوا لَکُمْ فَاسْتَقیمُوا لَهُمْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقینَ؛ مگر با آنان که در نزدیکی مسجد الحرام پیمان بستید، تا آنان به پیمان خود وفادارند، شما نیز وفادار باشید. همانا خداوند پرهیزکاران را دوست میدارد.»[2]

 با این وصف، وفاداری نیز از لوازم جامعهی سالم است و در طرف مقابل، نیرنگ و خیانت از عوامل تهدید کنندهی این اصل مهم اجتماعی است. کسی که در رفتار با سایر افراد، طریق خدعه، نیرنگ و خیانت را پیش گرفته و به لوازم وفا متعهد نبوده است نباید از دیگران انتظار وفاداری داشته باشد.

  جامعهی سالم، جامعهای است که بین افراد آن جامعه محبت، یک رنگی، صفا و صمیمیت حکم فرما باشد و آحاد آن جامعه همچون اعضای یک خانواده نسبت به هم با صفا معاشرت کنند؛ خشم و غضب بیجا، قلبهای مملو از کینه و کدورتهای حاصل از اختلافها، این آرامش اجتماعی را مورد تهدید قرار خواهند داد. کسی که در رفتار خود با دیگران این اصل را رعایت نکرده است، طبیعتاً نباید انتظار صفا و صمیمیت از طرف دیگران داشته باشد.

 * وَلاَ النُّصْحَ مِمَّنْ صَرَفْتَ سُوءَ ظَنِّکَ إلَیْهِ،

 همچنین از کسى که نسبت به او بدگمان هستى و تیر بدگمانى‏ات را به او نشانه رفته‏‌‌اى و نسبت به او با سوء ظن برخورد کرده‏‌‌ای، نصیحت، موعظه، خوش‏بینی، خیرخواهى و خلوص طلب نکن.

 

«نصح» و خیرخواهى به این معناست که نه تنها انسان خواهان زوال نعمت از دیگران نباشد بلکه طالب بقاى نعمت و افزون شدن آن براى همهی نیکان و پاکان گردد، یا به تعبیرى دیگر آنچه از خیر، خوبى و سعادت معنوى و مادى براى خویش مىخواهد براى دیگران نیز بطلبد و این یکى از فضایل معروف است که در آیات قرآن و روایات اسلامى به آن اشاره شده است. پیامبران الهى خیرخواهان امتها بودند و یکى از صفات بارز آنها همین موضوع بود.

 قرآن مجید از زبان «نوح» شیخ الانبیا چنین نقل مىکند که به قوم خود فرمود:

 «اُبَلِّغُکُمْ رِسَالاَتِ رَبِّى وَ اَنْصَحُ لَکُمْ وَ اَعْلَمُ مِنَ اللهِ مَا لاَتَعْلَمُونَ؛ رسالتهاى پروردگارم را به شما ابلاغ مىکنم و خیرخواه شما هستم و از خداوند چیزهایى (از لطف و مرحمت و عنایت) مىدانم که شما نمىدانید.»[3]

 در این جا بعد از مسألهی ابلاغ رسالت، سخن از نصح و خیرخواهى امت به میان آمده که نقطهی مقابل حسد، بخل و خیانت است. همین معنا با تفاوت مختصرى در مورد پیامبران بزرگ خدا، «هود، صالح و شعیب(علیهمالسلام)» نیز وارد شده است. بدیهى است که خیرخواهى منحصر به این چهار بزرگوار نبوده بلکه تمامی انبیاى الهى و اولیای معصومین این ویژگى را داشتهاند و پیروان راستین آنان نیز باید خیرخواه دیگران باشند.

 در حدیثی از پیامبر اکرم آمده است که فرمودند: « اِنَّ اَعْظَمَ النَّاسِ مَنْزِلَةً عِنْدَاللهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ اَمْشَاهُمْ فِى اَرْضِهِ بِالنَّصِیحَةِ لِخَلْقِهِ ؛ بلند مقامترین مردم در پیشگاه خداوند در قیامت کسى است که از همه بیشتر تلاش در خیرخواهى مردم کرده است.»[4] و در روایت دیگرى از همان حضرت (صلىاللهعلیهوآله) میزان و معیارى براى خیرخواهى بیان شده و آن این است که از منافع دیگران به اندازهی منافع خویش دفاع کند، ایشان میفرمایند: «لَیَنْصَحُ الرَّجُلُ مِنْکُمْ اَخَاهُ کَنَصِیحَتِهِ لِنَفْسِهِ؛ هر کدام از شما باید نسبت به برادر مؤمن خود خیرخواه باشید به همان اندازه که نسبت به خویش خیرخواه است!»[5]

 واژهی «نصح» و «نصیحت» اگر چه در زبان روزمرهی فارسى ما معمولاً به معنای اندرز به کار مىرود ولى در لغت عرب چنین نیست، بلکه مفهوم وسیع و گستردهاى دارد. «راغب» در کتاب «مفردات» مىگوید: «نصح و نصیحت» هر کار و هر سخنى است که در آن مصلحت دیگرى باشد و این واژه در اصل به معناى خلوص و اخلاص است. به همین دلیل عسل خالص را «ناصح» مىگویند، کار خیاط را هم نصح مىنامند به خاطر اصلاح کردن پارچهاى که به او داده شده است و از آن جا که شخص خیرخواه از روى خلوص و اخلاص در اصلاح کار دیگران مىکوشد، واژهی نصح و نصیحت دربارهی او به کار مىرود و اصولاً هر چیزى که خالص و صاف باشد، خواه در سخن یا عمل و در امور مادى یا معنوى، واژهی «نصح» بر آن اطلاق مىشود. بنابراین هنگامى که در بحثهاى اخلاقى سخن از نصیحت به میان مىآید، مقصود، ترک هر گونه حسد، کینه، بخل، سوء ظن و خیانت است.[6] در نتیجه کسی که از نصح و خیرخواهی نسبت به دیگران دریغ کرده و با سوء ظن با دیگران روبهرو شده است نباید انتظار خیرخواهی از آنان داشته باشد.

 * فَإنَّما قَلْبُ غَیْرِکَ کَقَلْبِکَ لَهُ. [7]

 چون که دیدگاه، افکار و قلب دیگران نسبت به تو، همانند قلب خودت نسبت به آن ها مىباشد.

 امام (علیهالسلام) در این فراز پایانی، علت آنچه را که در سطور گذشته مرور کردیم بیان میفرمایند و آن این که: «قلبها با هم مرتبطند و رفتار انسان با دیگران در رفتار آن‌ها با انسان اثر مستقیم دارد و آنچه که هر کسی در دل نسبت به دیگران دارد، دیگران نیز همان را در دل نسبت به او خواهند داشت.»(*)

 

پینوشتها:

 

(1) سورهی مائده : 82

 

(2) سورهی توبه : 7

 

(3) سورهی اعراف : 62

 

(4) اصول کافى، صفحهی 28، حدیث 5 و 4

 

(5) همان مدرک.

 

(6) اخلاق در قرآن، جلد 2، نصح و خیرخواهی

 

(7) بحارالانوار: ج 50، ص 177، ح 56، و ج 71، ص 182 ح

نگاهی قرآنی به تولید ملی با تکیه بر بیانات رهبر انقلاب؛ چرا قرآن بر استقلال اقتصادی مسلمانان تأکید دارد؟

ا توجه به نامگذاری سال 1391 از سوی مقام معظم رهبری به عنوان «سال تولید ملی، حمایت از کار و سرمایهی ایرانی» نگاهی خواهیم داشت به 7 آیه از قرآن کریم که پیامهایی مرتبط با نامگذاری این سال دارند؛ و سعی میکنیم با استفاده از بیانات مقام معظم رهبری به شرح این آیات بپردازیم.

 * آیهی اول، آل عمران/ 139: «ولاتهنوا و لاتحزنوا و أنتم الأعلون إن کنتم مؤمنین»

 

ترجمه: و [شما مسلمانان] سست نشوید! و غمگین نگردید! و شما برترید اگر ایمان داشته باشید!

 نکته:

 طبق صریح آیهی یاد شده، مؤمنین نسبت به دیگران برتری خواهند داشت. از طرف دیگر میدانیم که یکی از لوازم برتری، بینیازی اقتصادی از دولتهای استکباری و خودکفایی مسلمانان است؛ زیرا بدیهی است که نیاز و احتیاج به دیگران همیشه ملازم با ذلت و اسارت است. از این رو ملتی که بخواهد عزیز و سربلند زندگی کند باید ابتدا خود را از بند اسارت کفار آزاد سازد. چنین ملتی است که سزاوار صفت ایمان است و ملتی که با ذلت و خواری دست نیاز به سوی بیگانه دراز میکند، طبق صریح این آیه، ملت مؤمنی نیست.

 مقام معظم رهبری: «آمریکا و اذناب او هرچه تلاش کنند، نخواهند توانست این ملت را از رسیدن به قلهاى که امام عزیزش همه را به آن سمت هدایت مىکرد، باز بدارند. اگر تمام گردن کلفتها و قلدرهاى دنیا هم دست در دست یکدیگر دهند، نمىتوانند ما را از حرکت به سمت جامعهى اسلامى مرفه و عادل و آباد باز بدارند. ما بحمداللَّه ارادهى پیمودن این راه و انجام این کار را با لطف الهى و کمک مردم داریم و چیزى هم کم نداریم.

 فقط مواظب باشید وحدت و شور و احساس تکلیف را در خود حفظ کنید. قرآن به مسلمانها خطاب مىکند و مىگوید: «اگر مؤمن باشید [إن کنتم مؤمنین]، نه از کسى بترسید و نه سست شوید [ولاتهنوا و لاتحزنوا]. مظهر ایمان، همین شور و نشاط و تلاش و وحدت و حضور در صحنه است؛ دشمن هم از همین مىترسد. تا وقتى حضور قوى و پُرشور شما مردم استمرار دارد، ان شاء اللَّه لطف خدا هم با ما خواهد بود.»[1]

 * آیهی دوم، نساء/ 141: «و لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلاً»

 ترجمه: و خداوند هرگز کافران را بر مؤمنان تسلّطی نداده است.

 نکته:

در اقتصادی که مدنظر قرآن است، سعی بر این است که با استفاده از سلاح پویایی اقتصاد، حاکمیت سیاسی دولت اسلامی در روابط با بیگانگان حفظ شود، زیرا در روابط خارجی بین دولتها، مناسبات اقتصادی و سیاسی بسیار به هم پیوسته و درهم تنیدهاند، هم اکنون وابستگی سیاسیای که در بسیاری از کشورهای به ظاهر مسلمان مشاهده میشود، نتیجهی مستقیم وابستگی اقتصادی آنها به ابرقدرتها است. از این رو برای حفظ اعتبار و حیثیت اسلامی، دولتهای اسلامی موظف هستند از هرگونه عملی که راه نفوذ کفار را برای تسلط بر مسلمین میگشاید، خودداری کنند و پیشاپیش راههای نفوذی آنان را با تدبیر و سیاست ببندند و از آن جا که بزرگترین راه نفوذ آنان، تأمین نیازمندیهای اقتصادی است، از این رو اِعمال سیاست اقتصادی خودکفا و همیاری عموم اقشار در قطع وابستگی و بستن راههای نفوذی آنان، از مهمترین مسؤولیتهای ملت اسلامی است.

 مقام معظم رهبری: «یک نکته این است که ما هر چه که عرض میکنیم، با این پیشفرضها بایستى ملاحظه بشود. ما چند پیش فرض داریم. یکى این است که پیشرفت علمى، ضرورت حیاتى کشور در علوم مختلف است؛ البته رتبهبندى علوم را بعد عرض میکنیم که یکى از کارهاى مهم است. پیش فرض دوم این است که این پیشرفت علمى، اگرچه که با فراگیرى علم از کشورها و مراکز پیشرفتهترِ علمى حاصل خواهد شد - بخشى از آن بلاشک این است - اما فراگیرى علم یک مسأله است، تولید علم یک مسألهى دیگر است. نباید ما در مسألهى علم، واگن خودمان را به لوکوموتیو غرب ببندیم. البته اگر این وابستگى ایجاد بشود، یک پیشرفتهایى پیدا خواهد شد؛ در این شکى نیست؛ لیکن دنباله روى، نداشتن ابتکار، زیرِ دست بودنِ معنوى، لازمهى قطعىِ این چنین پیشروى است؛ و این جایز نیست.»[2]

 * آیهی سوم تا پنجم، نساء/144، مائده/51 و مائده/57: «یا أیها الذین آمنوا لاتتخذوا الکافرین أولیاء من دون المؤمنین، أتریدون أن تجعلوا لله علیکم سلطاناً مبیناً»

 ترجمه: ای کسانی که ایمان آوردهاید! کافران را در مقابل مؤمنان برای خود دوست مگیرید. مگر میخواهید برای خدا علیه خودتان دلیلی آشکار قرار داده باشید؟!

 «یا أیها الذین آمنوا لاتتخذوا الیهود و النصاری أولیاء، بعضهم أولیاء بعض و من یتولهم منکم فإنه منهم، إن الله لایهدی القوم الظالمین»

 ترجمه: ای مؤمنان! یهود و نصاری را به دوستی مگیرید. بعضی از آنها دوستان بعضی دیگرند. هر که از شما با ایشان دوستی کند خود از ایشان است. همانا خداوند مردم ستمگر را هدایت نمیکند.

 «یا أیها الذین آمنوا لاتتخذوا الذین اتخذوا دینکم هزواً و لعباً من الذین اوتوا الکتاب من قبلکم و الکفار أولیاء ، واتقوا الله إن کنتم مؤمنین»

 ترجمه: ای کسانی که ایمان آوردهاید! با آن گروه از کفار و اهل کتاب که دین شما را به سخریه گرفته، بازیچهاش پندارند دوستی نکنید و از خدا بپرهیزید اگر مردمی با ایمانید.

 دولتهای اسلامی موظف هستند از هرگونه عملی که راه نفوذ کفار را برای تسلط بر مسلمین میگشاید، خودداری کنند و پیشاپیش راههای نفوذی آنان را با تدبیر و سیاست ببندند و از آن جا که بزرگترین راه نفوذ آنان، تأمین نیازمندیهای اقتصادی است، از این رو اِعمال سیاست اقتصادی خودکفا و همیاری عموم اقشار در قطع وابستگی و بستن راههای نفوذی آنان، از مهمترین مسؤولیتهای ملت اسلامی است.

 نکته:

 در این آیات میخوانیم: «مسلمانان از قبول ولایت کفار سخت برحذر داشته شدهاند و از آن جا که یکی از ریشههای خطرناکی که عامل پذیرش ولایت کفار و قبول این اسارت میشود، چیزی جز نیازهای اقتصادی نیست، این آیات هرکدام با بیان ویژهای تأکید بر ضرورت عدم تحمل ولایت کفار و یهود و نصاری دارد و طبعاً بهترین علاج آن خودکفایی مسلمین برای رهایی از یوغ کفار است؛ چرا که نیازمندی، سرانجام آنان را در شبکهی صید کفار میاندازد و به سیادت و عزت و عظمت آنان لطمه وارد میسازد.»

 مقام معظم رهبری: «موفقیت هر ملتى در پیشرفتهاى خود، نسبت معکوس با نفوذ بیگانگان و دشمنان در آن کشور دارد. اینها نسبتشان متعاکس است؛ یعنى هرگاه بیگانه و یک قدرت خارجى- ولو آن قدرت خارجى علناً اظهار دشمنى نکرده باشد - نفوذش در بین مردم، قشرهاى مختلف و فضاى سیاسى بیشتر باشد، این ملت از آیندهاى همراه با عزت و همراه با افتخار و تأمین شده، فاصلهاش بیشتر است. نه این که با هر بیگانهاى باید ستیزه گرى کرد؛ نه، گاهى هم انسان به خاطر مصالح، با بیگانهاى دوستى مىکند؛ اما به همان بیگانه دوست هم نباید اجازه داد که در امور داخل این خانه، این خانواده، این کشور و این جامعه بتواند نقش ایفا کند. از اولِ انقلاب که به کلى رشتههاى نفوذ آمریکا و دیگر قدرتمندان- فقط هم آمریکا نبود؛ منتها بدترینشان آمریکا بود- در این کشور گسسته شد، اینها دایم در فکر بودند که به نحوى در داخل کشور نفوذ کنند و به پیاده کردنِ فکر خودشان، حرف خودشان، کار خودشان و مقاصد و هدفهاى خودشان بپردازند. از همهی راهها هم براى این کار استفاده مىکنند.[3]»

 * آیهی ششم، فتح/29: «محمد رسول الله؛ و الذین معه أشداء علی الکفار رحماء بینهم، تراهم رکعاً سجداً یبتغون فضلاً من الله و رضواناً، سیماهم فی وجوههم من أثر السجود، ذلک مثلهم فی التوراة، و مثلهم فی الإنجیل کزرع أخرج شطئه فآزره فاستغلظ فاستوی علی سوقه یعجب الزراع لیغیظ بهم الکفار، وعد الله الذین آمنوا و عملوا الصالحات منهم مغفرة و أجراً عظیماً»

 ترجمه: محمد(صلیاللهعلیهوآله) فرستادهی خداست؛ و کسانی که با او هستند در برابر کفار سرسخت و شدید و در میان خود مهربانند؛ پیوسته آنها را در حال رکوع و سجود میبینی در حالی که همواره فضل خدا و رضای او را میطلبند؛ نشانهی آنها در صورتشان از اثر سجده نمایان است؛ این توصیف آنان در تورات و توصیف آنان در انجیل است، همانند زراعتی که جوانههای خود را خارج ساخته، سپس به تقویت آن پرداخته تا محکم شده و بر پای خود ایستاده است و به قدری نمو و رشد کرده که زارعان را به شگفتی وا میدارد؛ این برای آن است که کافران را به خشم آورد (ولی) کسانی از آنها را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند، خداوند وعدهی آمرزش و اجر عظیمی داده است.

 نکته:

 

مفاد این آیه، با توجه به توصیف امت اسلام با جملهی «فاستغلظ فاستوی علی سوقه» (نیرومندی و بر پای خود ایستادن)، قدرت یافتن مسلمانان و رسیدن آنان به آن درجه از شکوه و عظمتی است که دشمنان اسلام تاب تحمل آن را نداشته باشند. به طور حتم تا چنین هدفی در عملیات اقتصادی منظور نگردد و مسلمانان خود را از نقش پیرو و دنباله رو بیرون نیاورند، نه تنها در صحنهی اقتصاد پیوسته شکست میخورند، بلکه در اخلاق و فرهنگ که منشأ هر گونه شکست مادی و معنوی دیگر است، شاهد سقوط قطعی خود خواهند بود. در نتیجه مسلمین باید اقتصادی خودکفا و غیرمتکی به غیر داشته باشند و اقتداری که به دنبال آن هستند باید هم اقتدار سیاسی، هم اقتدار نظامی و هم قدرت اقتصادی و هم توانمندی فرهنگی باشد.

 مقام معظم رهبری: «اسلام پیروان خود را این جور تربیت میکند: «و الّذین معه اشدّاء على الکفّار رحماء بینهم تراهم رکّعا سجّدا یبتغون فضلا من اللَّه و رضوانا سیماهم فى وجوههم من اثر السّجود»؛ اینها نشانههاى امت اسلامى است. اینها آن معنویتى است که در آنها وجود دارد؛ آن توکل، آن توجه به خدا، آن تذکر، آن خضوع در مقابل پروردگار. این، خاصیت پرورش انسان مسلمان و مؤمن است. اسلام این جور انسانى پرورش میدهد. در مقابل خداى متعال، خاضع؛ با برادران ایمانى، رحیم، مهربان؛ اخوت اسلامى برقرار؛ اما در مقابل مستکبران، در مقابل ظالمان، مثل کوهِ استوار مىایستند؛ «و مثلهم فى الانجیل کزرع اخرج شطئه فأزره فاستغلظ فاستوى على سوقه». این، همان مراحل رشد امت اسلامى است؛ سر میزند، رشد میکند، بالندگى پیدا میکند، مستحکم میشود. «یعجب الزّرّاع»؛ خود آن کسانى که این زمینه را فراهم کردند، به شگفت مىآیند. این دست قدرت الهى است که این جور انسانها را رشد میدهد. «لیغیظ بهم الکفّار»؛ دشمن مستکبر وقتى به این انسان مسلمانِ تربیت شدهى بالیدهى در دامان اسلام نگاه میکند، معلوم است که به خشم مىآید و ناراحت میشود. ما باید این جورى عمل کنیم. خود را بسازیم. خود را با قرآن تطبیق دهیم. اخلاق خود را، رفتار خود را، با دوستان، با معارضان و معاندان، با مستکبران، طبق برنامهى قرآن تنظیم کنیم. خداوند متعال وعده کرده است که به افرادى که این جور حرکت کنند، پاداش خواهد داد، اجر خواهد داد. این اجر، هم در دنیاست، هم در آخرت. در دنیا عزت است، برخوردارى از زیبایىها و تمتعات الهى در این عالم است - که براى انسانها فراهم کرده است - در آخرت هم رضوان الهى و بهشت الهى است.»[4]

 * آیهی هفتم، ممتحنه/1: «یا أیها الذین آمنوا لاتتخذوا عدوی و عدوکم أولیاء تلقون إلیهم بالمودة و قد کفروا بما جاءکم من الحق»

 ترجمه: ای کسانی که ایمان آوردهاید! دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگیرید! شما نسبت به آنان اظهار محبت میکنید، در حالی که آنها به آنچه از حق برای شما آمده کافر شدهاند!

 در قرآن مسلمانان از قبول ولایت کفار سخت برحذر داشته شدهاند و از آن جا که یکی از ریشههای خطرناکی که عامل پذیرش ولایت کفار و قبول این اسارت میشود، چیزی جز نیازهای اقتصادی نیست، این آیات هرکدام با بیان ویژهای تأکید بر ضرورت عدم تحمل ولایت کفار و یهود و نصاری دارد و طبعاً بهترین علاج آن خودکفایی مسلمین برای رهایی از یوغ کفار است؛ چرا که نیازمندی، سرانجام آنان را در شبکهی صید کفار میاندازد و به سیادت و عزت و عظمت آنان لطمه وارد میسازد.

 نکته:

 پارهای از مؤمنان که از مکه به مدینه مهاجرت کرده بودند در نهان رابطهی دوستی خود را با برخی از مشرکان حفظ کرده بودند تا بدین وسیله کفار مشرک از فامیل و کسانشان در مکه نگهداری کنند و آنها را تحت حمایت خود بگیرند. آیهی یاد شده مسلمانان را حتی از این مقدار مودت و پیوند برحذر میدارد. اکنون که تا این حد رابطه با کافران ممنوع است باید دید اسلام در مورد پارهای از زمامداران کشورهای اسلامی که از نظر بازرگانی، کشاورزی، صنعتی و سرانجام در همهی امور اقتصادی، کشورهای خود را وابسته به کفار، مشرکان و یهود صهیونیست کردهاند، چه نظری دارد. تردیدی نیست که این گونه پیوندها قبل از این که مسلمانان را از مشکلات اقتصادی نجات بخشد به مفاسد اخلاقی و ضلالتهای فکری که منشأ همه گونه وابستگیهای اقتصادی است، میکشاند و سرانجام با دریافت وامهای ربوی، در مقابل تاراج ذخایر ملی، آنان را به ورشکستگی اخلاقی و اقتصادی سوق خواهد داد. بنابراین بار دیگر با صراحت اعلام میشود که هیچ گونه راه حلی برای نجات مسلمین از چنگال این استعمارگران دیو صفت، جز خودکفایی خود مسلمانان، نخواهد بود.[5]

 مقام معظم رهبری: «هر ملتى و کشورى در طول زندگانى ممتد خویش، دورانهایى و حوادثى را مىگذراند که تأثیر آن در سرنوشت تاریخى او، بسى تعیین کننده و ماندگار است و مىتواند او را به نیک بختى و عزت و اقتدار، یا سیه روزى و ذلت و حقارت بکشاند. این حوادث هر چند سالها به طول انجامد در مقایسه با عمر ملتها، در حکم لحظهاى زودگذر است و اگر ملتى در تند باد چنین حوادثى قرار مىگیرد از خود اراده و هوشمندى و ایمان و استقامت نشان دهد قلههاى شرف و بهروزى را فتح مىکند و قدم در جادهى پیشرفت و تعالى مىگذارد و با هر گردنهى دشوار و سنگلاخى مواجه شود از آن عبور مىکند و خود را به هدف مىرساند. ولى اگر ضعف و تن پرورى و دل سپردن به لذت و راحت موقت و ناهوشمندى و بىارادگى و بىایمانى گریبانگیر او شود آیندهى خود را تباه مىکند و دستخوش ذلت و اسارت و وابستگى مىشود و همهى سختیها و گرفتاریهاى ملل عالم که ناشى از وابستگى و اسارت است پى در پى و به تدریج بر او مىتند و او را دچار بدبختى دنیا و آخرت مىکند.

ملتهاى پیشرو و موفق جهان در همهى دورانها، ملتهایى هستند که در یکى از چنین لحظههاى تاریخى تصمیمى شرافتمندانه و شجاعانه گرفته و سختیهاى مجاهدت و پایدارى را با شوق و شور، تحمل کردهاند و خود را با تلاش و هوشمندى به نقطهى امن و عزت و استقلال رساندهاند. ملت بزرگ ایران در انقلاب اسلامى کبیر خود در سال 1357 به اولین پیروزى تاریخى خود رسید. یکى از زیباترین و شگفت انگیزترین نمایشها را از این گونه در صحنهى تاریخ اجرا کرد. رژیم پهلوى که در بىکفایتى و فساد و سرسپردگى به بیگانگان در میان حکومتهاى فاسد این منطقه از همه روسیاهتر بود در طول دهها سال حکومت خود بزرگترین ضربهها را بر ملت و کشور ایران وارد آورده بود، ملت را با دیکتاتورى خشن و سرکوب بىرحمانه از صحنهى سیاسى کشور بیرون رانده، منافع کشور را قربانى بندوبست با قدرتهاى مداخلهگر و کمپانیهاى غارتگر کرده، جوانان را با رواج ابتذال و شهوترانى از اندیشیدن به سرنوشت کشور بازداشته و صداى هر معترض و آزادیخواهى را در گلو شکسته بود.

 با نابود کردن کشاورزى ملى و وابسته کردن صنعت ناقص و معیوب و باز گذاشتن دست بیگانگان حریص و نوکران دربار و غارت منابع نفتى و بذل و بخشش ثروت ملى به اربابان آمریکایى و اروپایى و ویران کردن روستاها و تبدیل ایران به بازار کالاهاى بىارزش خارجى و پسماندهى محصولات کشاورزى آمریکا و برنامههاى خائنانهى دیگرى از این قبیل، اقتصاد کشور را دچار انحطاط مزمن و وابسته به ارادهى قدرتهاى خارجى کرده و رگ حیات ملت را به دست دشمنان سپرده بود.

 [...] نهضت اسلامى به رهبرى امام خمینى عظیم در میانهى سالهاى 1341 تا 1357 در چنین شرایطى آغاز شد و رشد و تکامل یافت. امام بزرگوار ما با تکیه به تعالیم اسلام ناب محمدى(صلیاللهعلیهوآله) و با اعتماد به ایمان دینى مردم و با شجاعت و اخلاص و توکل کم نظیر خود، راه مبارزه را در میان سختیها و مصائب طاقت فرسا گشود و پیش رفت و صبورانه و پیامبرگونه ذهن و دل مردم را با واقعیتهاى تلخ و راه علاج آن آشنا کرد. ملت ایران که از اولین قدمها به نداى این مرد الهى و روحانى گوش فراداده و به منطق حق و درس روشنگر او دل بسته بودند، با انگیزهى نیرومند ایمان و عشق به اسلام، فداکاریها و جانفشانیهاى فراموش ناشدنى کردند.

 [...] در سازندگى مادى کشور آنچه در این بیست سال اتفاق افتاده، در همهى دوران حکومت جباران پهلوى و پیش از آن بىسابقه است و حجم خدماتى که در این مدت به دست فرزندان کشور و پروردگان انقلاب تقدیم ایران عزیز شده است فهرستى بلند و افتخارآمیز دارد و البته در رأس همهى آنها و مهمترین خدمت انقلاب در زمینهى بناى علمى و عمرانى کشور، روح خودباورى و اعتماد به نفسى است که سرمایهى از دست رفتهى ملت ایران در طول قرنهاى اخیر بود و نابود کردن آن، گناه بزرگ پادشاهان بىکفایت و دست نشاندهی غرب بوده است.

 امروز ایرانى احساس مىکند که خود قادر به ادارهى کشور، قادر بر سازندگى، قادر بر عبور از موانع و قادر بر ابتکار و نوآورى است و این همان سرمایهى لایزالى است که هر ملتى را در رسیدن به هدفهاى خود کامیاب مىسازد و همین است که در 20 سال گذشته آن همه افتخارات را در زمینههاى علمى و صنعتى و نظامى و سیاسى نصیب ملت ایران کرده است.»[6](*)

پینوشتها:

 1. بیانات در مراسم بیعت جمع کثیرى از اقشار مختلف مردم سراسر کشور؛ 18/04/1368

 2. بیانات در دیدار نخبگان علمى و اساتید دانشگاهها؛ 03/07/1387

 3. بیانات در دیدار دانشجویان و دانشآموزان و جانبازان؛ 11/08/1379

 4. بیانات در دیدار مسؤولان نظام در روز میلاد پیامبر(صلیاللهعلیهوآله)؛ 02/12/1389

 5. پیامهای اقتصادی قرآن، دکتر سیدجمال الدین موسوی اصفهانی

 6. پیام به ملت ایران به مناسبت بیستمین سالگرد انقلاب اسلامى؛11/21/1377

 * محمد صادقی؛ کارشناس مسایل فرهنگی/انتهای متن/

چرا برای قرآن خواندن وقت نمی گذاریم؟

کتاب ها و کلاس های قرآن دوران دانش آموزی را هنوز فراموش نکرده ایم. کتاب هایی با جلد متفاوت و متن متفاوت. گرچه زمان بسیار اندکی را در هفته به درس قرآن اختصاص می دادند، اما همان زمان اندک هم اگر در اختیار یک معلم و مربی علاقه مند و آگاه قرار می گرفت، نتیجه بهتری حاصل می شد!

پیش از بیان چند نکته توجه به این موضوع لازم به نظر می رسد که علت قرآن نخواندن، در میان اقشار مختلف جامعه یکسان نیست. پس آن چه در ذیل می آید، برای همه اقشار نیست و ممکن است برخی از آن ها فقط ناظر به گروهی از جامعه باشد.

1ـ عدم ارائه الگوی عملی خواندن روزانه قرآن از سوی والدین، علما، مدیران، مسؤولان جامعه، صدا و سیما و بالاخره عدم ارائه چنین الگویی از سوی گروه های مرجع .

2 - ما نیاموخته ایم که از قرآن خواندن لذت ببریم. این مسأله می تواند هم ناظر به زیبا نخواندن قرآن باشد و هم ناظر به نفهمیدن و عدم توانایی برقراری ارتباط معنا دار با قرآن. معلوم نیست این فکر از چه زمانی در جامعه ما پیدا شده است که می توان قرآن را یک عمر خواند، هر چند چیزی از آن متوجه نشد. این سخن بدان معنا نیست که اگر قرآن بدون درک خوانده شود، نعوذبالله بی فایده است. اما ویژگی های خاص قرآن نباید باعث شود که دغدغه فهم آن را نداشته باشیم. اگر زمانی این حالت پذیرفتی بود ـ که قطعا انحراف بوده است ـ امروز پذیرفتنی نیست. جوان امروزی می خواهد بداند و قرآن کتاب دانستن و اندیشیدن است.

3ـ القای غیرمستقیم رسانه های عمومی که قرآن خواندن نیازمند مجلس خاص، زمان خاص، آداب بسیار خاص و ... است.

4ـ قرآن خواندن عمومی باید بلاتشبیه مانند سایر مسائل عمومی جامعه از سوی همه افراد و تریبون ها ترویج شود؛ مانند ضرورت ورزش عمومی که همه شبکه های صدا و سیما مبلغ و عامل به آن هستند. اما ترویج قرآن، تنها به صدا و سیمای قرآن و معارف محدود است.

عدم ارائه الگوی عملی خواندن روزانه قرآن از سوی والدین، علما، مدیران، مسؤولان جامعه، صداوسیما و بالاخره عدم ارائه چنین الگویی از سوی گروه های مرجع

 5ـ گاهی اوقات، سخن بزرگان در عظمت قرآن، یک آسیب دارد و  آن این که عامه مردم قرآن کریم را دور از دسترس خود احساس می کنند؛ در حالی که از وجوه عظمت و اعجاز قرآن همان گونه که خود فرموده، این است که هم برای همه مردم بیان، بلاغ و موعظه است و هم برای انبیا، اولیا و خواص است.

6ـ گاهی خواندن حجم خاصی از قرآن، یا چندین هزار بار ختم قرآن، از رسانه ها تبلیغ می شود. هر چند ممکن است این عمل فوایدی داشته باشد و برخی از اقشار جامعه را جذب کند، اما بهتر است همان شعار قرآن کریم که «فاقرؤ وا ما تیسّر من القرآن» را ترویج نماییم. یعنی هرچه در توان دارید، قرآن بخوانید ولو روزی یک سطر!

7ـ ضعف عمل به قرآن در جامعه؛ مردم باید ببینند و احساس کنند آن هایی که بیشتر از قرآن دم می زنند، به راستی انسان هایی مهربان تر، منظم تر، پاکیزه تر، خوش قول تر، با تقواتر و دورتر از دنیاطلبی اند. یعنی همان فرموده قرآن: «کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم.»

8 ـ همه افراد جامعه ـ بدون استثنا ـ مانند همه مسلمانان جهان، با تمام وجود به قرآن کریم ایمان و عشق می ورزند، ولی قرآن نمی خوانند. این خود یک مسأله اجتماعی است و مانند هر مسأله دیگری برای روشن شدن همه ابعاد آن، نیازمند پژوهش علمی است. چنین پژوهشی می تواند عمق موضوع را دقیق تر و کامل تر بشکافد و زوایای تاریکی را که از اذهان دست اندرکاران به دور مانده است، روشن سازد . 

چگونه بر خشم خود فائق شویم؟

مواقع ذکر:

1. هنگام خشم.    2. هنگام گفتارهای بیهوده.    3. در میان غافلان .    4. در تنهایی و خلوت.   5. برابر دشمن.   6. در بازار.   7. قبل از هر کار.   8. نزد گناهان.   9. هنگام روی آوری وسوسه ها نفسانی و شیطانی.  10. وقتی وقت تصمیم و قضاوت.

با توجه به اینکه هر یک از موارد فوق دارای حساسیت و ویژگی مخصوص به خود می باشد لازم است توضیح هر یک از آنها از دیدگاه قرآن و روایات جداگانه آورده شود.

1. هنگام خشم و غضب

زندگی دنیا دور از ناراحتی و گرفتاری نیست و انسان برخی اوقات در برابر رفتار و گفتار ناهنجار دیگران به خشم می آید و خود را در حالتی می یابد که می خواهد بر دیگری هجوم برد و ناسزا بگوید و یا او را مورد ضرب و شتم قرار دهد. در این هنگام فرد از حال عادی بیرون رفته و گاهی با حالت خشم و غضب آثار و تبعات ناشایستی به بار می آورد که بسیار سنگین و گاهی غیر قابل جبران است.

و کار سازترین سلاح به هنگام غضب «یاد خداوند» است که انسان را از گناه، انحراف، ظلم، ناسزاگوئی و رفتار ناشایست باز می دارد و شعله غضب را فرو می نشاند و آن را مهار می کند.

در واقع هنگام غضب صحنه آزمایشی است که فرد مؤمن با قدرت «ذکر» از آن پیروز و سربلند بیرون می آید و با جلوگیری از غضب خود را از گناهان بسیار نگه می دارد.

اثر مهمتر این است که از خشم خداوند جلوگیری می کند.

پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) فرمودند: خداوند به یکی از پیامبرانش وحی کرد که: ای پسر آدم! در هنگام غضب به یاد من باش تا من نیز در هنگام غضب به یاد تو باشم و تو را از نابودی و هلاکت نگه دارم.

برای روشن شدن اهمیت «جلوگیری از خشم خداوند» و برای بهتر پی بردن به محتوا و مضمون بلند این روایت شریفه، لازم است مطالبی را هر چند گذرا یاد آور شویم.

1ـ معصیت و گناه به طور حتم موجب عقاب، عذاب، ناراحتی، غم و غصه، محرومیت، بی توفیقی، فشار قبر، عذاب عالم برزخ، سختی قیامت و آتش جهنم است. با اینکه گناه این امور را در پی دارد، ولی همه گناهان موجب غضب و خشم خداوند نیستند.

کار سازترین سلاح به هنگام غضب «یاد خداوند» است که انسان را از گناه، انحراف، ظلم، ناسزاگوئی و رفتار ناشایست باز می دارد و شعله غضب را فرو می نشاند و آن را مهار می کند

 

زیرا غضب و خشم خداوند، سخت تر از عذاب و ناراحتی است. غضب الهی موجب شکستن انسان و سقوط او می گردد و فرق است بین این که روی آئینه و یا شیشه را گرد و غبار و زنگار بگیرد و یا اینکه بر اثر ضربه ای بشکند و عیب اساسی بردارد. گناهان گرد و غبار و زنگاری است که بر وجود انسان می نشیند و خشم خداوند ضربه ای است که انسان را می شکند و روح و جان او را تغییر می دهد و ساقط می کند. «من یحلل علیه غضبی فقط هوا؛ و هر کس خشم من بر او فرود آید در ورطه سقوط و هلاکت افتاده است».

و نیز می توان چنین گفت که: گاهی خس و خاشاک بر روی آب قرار دارد، ولی خود آب صاف و زلال می باشد و هیچگونه رنگ و بوی غیر طبیعی ندارد، بطوری که اگر با دست آنچه روی آب است را برداریم، آب حالت خود را حفظ کرده، می تواند مورد استفاده قرار گیرد و گاهی رنگ آن تغییر می کند و متعفّن می شود که در آن صورت با برداشتن آنچه روی آن است، مطلب حل نمی شود، بلکه لازم است تصفیه شود و اکسیژن به آن تزریق گردد تا آلودگی از لابه لای آن خارج شود و شاید آنوقت آب به حالت اول بازگردد.

غضب و خشم الهی موجب می شود که ذات انسان تیره و تار و تاریک گردد و مثل آیینه ایست که جوهره اش سیاه شود.

با توجه به آثار غیر قابل جبران خشم خداوند، می توان اظهار کرد که همه گناهان خشم خداوند را در پی ندارد، با اینکه همه عقاب و عذاب را با خود دارد، زیرا اگر همه معصیتها موجب خشم خدا باشد دیگر راه نجات بر انسان بسته است و از این روی برخی گناهان موجب غضب الهی می شوند؛ مانند: دروغ گفتن و ظلم به بندگان خداوند.

امام علی(علیه السلام) می فرماید: خداوند چهار چیز را در چهار چیز پنهان کرده است. 1. رضای خود را در اطاعت لذا هیچ طاعتی را کوچک نگیر شاید رضای خدا در آن باشد. 2. خشم خویش را در گناهان پس هیچ گناهی را کم مشمار شاید خشم خدا در آن باشد. 3. اجابت را در دعا از این رو هیچ دعایی را کوچک مشمار شاید استجابت در پی آن باشد. 4. دوست خود را در بندگان، هیچ بنده ای را خار مشمار، چه بسا آن دوست خدا باشد.

2. اطاعت خداوند و اعمال شایسته، ثواب، آرامش خاطر، نجات از ناراحتی ها و گرفتاریهای دنیا و آخرت را در پی دارد و موجب بهشت و تأمین سعادت جاودانه انسان می گردد. انجام کارهای خوب موجب مغفرت و بخشایش گناهان می شود و برخی از اعمال خوبست که حتی آثار خشم خدا را نیز از جان انسان برمی گیرد.

ذکر خداوند اثری برتر دارد و از اعمالی است که نمی گذارد خشم خداوند بر انسان وارد شود و از آن جلوی می کند پس آثار اعمال خوب را به طور کلی می توان در چهار چیز نمایان کرد و دید :

1. آثار مثبت دنیایی و اخروی و تقرب به پیشگاه خداوند و بالا بردن درجات. 2. مغفرت و رفع عذاب در دنیا و آخرت. 3. رفع آثار غضب خداوند از روح و جان انسان. 4. جلوگیری از خشم الهی بر انسان.

 می توان از یاد خداوند به عنوان قله مرتفع همه اعمال صالح یاد کرد و اگر نباشد برای یاد خداوند جز همین اثر، سزاوار است که انسان همواره بر یاد خداوند مداومت کند و با او همنشین باشد

3. انسانها نوعاً در زندگی عادی خواه و ناخواه به معصیت آلوده می گردند و در بین آنها گناهانی است که باعث خشم خدواند می شود و از آنجایی که خشم خداوند آثار سنگین و غیر قابل جبرانی را به جای می گذارد، بسیار با اهمیت است که انسان کارهای نیک و اعمال شایسته ای انجام دهد که آثار غضب خداوند را از جان و دل او بردارد و چراغ پرفروغی را در باطنش بیافروزد و از آن با ارزش تر کاری است که از خشم خدا جلوگیری به عمل آورد و نگذارد غضب الهی بر انسان وارد گردد، زیرا تفاوت زیادی است بین اینکه انسان به چاه بیافتد و با وسیله ای بیرون آید و بین اینکه ابزاری داشته باشد که مانع از افتادن او به چاه شود.

درست در این نقطه است که ارزش «یاد خداوند» آشکار می گردد، زیرا یاد خداوند در هنگام غضب موجب می شود که اصلاً خشم خداوند به انسان نرسد و این غیر از آن است که خشم او را فرا گیرد و پس از مدتی با تلاش و کوشش از درون آن بیرون آید که در واقع «یاد خداوند هنگام خشم» پیشگیری از خشم الهی است نه فقط درمان آن.

این اثر و نتیجه کمتر در اعمال نیک دیده می شود. از این رو می توان از یاد خداوند به عنوان قله مرتفع همه اعمال صالح یاد کرد و اگر نباشد برای یاد خداوند جز همین اثر، سزاوار است که انسان همواره بر یاد خداوند مداومت کند و با او همنشین باشد.

1. خداوند به حضرت داود وحی فرمود: هرگاه بنده من در هنگامی که خشم می گیرد مرا یاد کند روز قیامت در میان همه خلق به یاد او باشم و او را همراه کسانی که نابودشان می کنم، نابود نگردانم.

2. امام باقر(علیه السلام) فرمودند: در تورات نوشته شده است ای موسی خشم خود را از کسی که زیر دست تو قرارش داده ام بازگیر تا من نیز خشم خود را از تو بازگیرم.

3. حواریون از حضرت مسیح پرسیدند: سخت ترین چیزها چیست؟ فرمود: سخت ترین چیزها خشم خداست. عرض کردند: چگونه می توان خود را از خشم خدا نگه داشت؟ فرمود: به دیگران خشمگین نشوید.

4. مردی به پیامبر(صلی الله علیه وآله) عرض کرد: دوست دارم از خشم خدا در امان باشم. پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمودند: به خلق خدا غضب نکن تا از خشم و سخط او ایمن باشی.

به امید آنکه در لحظات حساس و مهم زندگی آرامش خود را حفظ کرده و سختی ها را با یاد و ذکر خدا از خود دور کنیم .

آیا در حکومت امام زمان (عج) ،وزیر زن هم داریم؟

این‏که هیچ پیامبر و معصومی از غیر زن زاده نمی‏شود و در مکتب غیر مادر رشد و نمو نمی‏کند، از جایگاه محوری زن در حیات دینی و اجتماعی بشر خبر می‏دهد . یکی از بزرگان عرفان جایگاه دینی زن را چنین به تصویر کشیده است: «زن به لحاظ داشتن قدرت خالقیت که تنها از صفات خاص خداوند سبحان است، برای رسیدن به کمال مستعدتر است‏» . جایگاه اجتماعی زن، در منظر یکی از شخصیت‏های جهانی این گونه است: «زن با یک دست گهواره و با دست دیگر تاریخ بشریت را حرکت می‏دهد» .

وجود این دو ویژگی، زن را در دو بعد عرفانی و اجتماعی به رقیبی بلامنازع مبدل ساخته است; به گونه‏ای که اگر مردان جایگاه واقعی زن در کائنات را در می‏یافتند، بدان رشک می‏بردند .

به نظر می‏رسد، بشریت‏ به خصوص جهان غرب جایگاه رفیع زن را درنیافته است و نمی‏خواهد حق وی را حتی به شکل صوری به وی باز گرداند . به راستی چند درصد از وکلا، معاونان و رؤسای جمهور کشورهای غربی زن هستند و در دایره‏ای محدودتر چند درصد از نیروهای سازمان‏های بین المللی را زنان تشکیل می‏دهند؟

مقام و جایگاه زن تنها در حکومت امام زمان (عج) شناخته می‏شود . در این حکومت است که زن به جایگاه حقوقی و حقیقی خود دست می‏یابد . در این حکومت نگرش مردان به زنان دگرگون می‏شود; شعور فکری زن بدان‏جا می‏رسد که به «زن بودنش افتخار می‏کند» و هرگز خود را با مرد نمی‏سنجد .

نقش حکومت اسلامی قبل از بر پایی حکومت مهدوی - عجل الله فرجه الشریف - بارور ساختن باور زن به خویش، رهانیدن وی از سراب‏های کاذب ایسم‏ها و ایست‏ها و اعطای حقوق اجتماعی به وی تا مرز آسیب ندیدن گوهر وجودی او است . در حکومت مهدی - عجل الله فرجه الشریف - از سویی نگرش جامعه به زن و از سوی دیگر نگرش زن به خود تغییر می‏یابد . حکومت مهدوی (عج) به لحاظ فراگیر بودن، امنیت ‏شغلی برای زن را فراهم می‏آورد و زن در سایه سار این امنیت نگرش و امنیت کاری، از توان عینیت ‏بخشیدن به ایده‏ها و اندیشه‏هایش بهره‏مند می‏شود .

سوگند به خداوند، سیصد و سیزده تن که پنجاه نفر از آنان زنند، بی‏هیچ قرار قبلی در مکه گرد می‏آیند و این است معنای آیه شریف: هر کجا باشید، خداوند شما را حاضر می‏کند; زیرا او بر هر کاری توانا است

زن در حکومت مهدوی - عجل الله فرجه الشریف - به جایگاه رفیع و واقعی خود دست می‏یابد . شاید رمز رجعت زنان بزرگ موحد و حضور آنان در ساختار حکومتی مهدوی - عجل الله فرجه الشریف - ، شکوفا ساختن استعدادهای آنان باشد; استعدادهایی که در حکومت‏های دیگر توان بروز نیافتند .

رجعت 400 زن در کنار 800 مرد با حضرت عیسی - علیه السلام - و نیز رجعت زنانی چون ام‏ایمن، حبابه و البیه، سمیه، و ام‏خالد در این راستا قابل تحلیل می‏نماید .

گذشته از رجعت این زنان که بی‏شک در حکومت امام زمان - عجل الله فرجه الشریف - از جایگاه محوری و مسؤولیت‏های کلیدی برخوردار خواهند بود، وجود 50 زن در میان 313 تن یاور امام عصر - عجل الله فرجه الشریف - که هر یک در عبودیت، زهد و پارسایی و خلاقیت و کارآمدی سرآمد افراد بشرند و روایات آن‏ها را امیران می‏خوانند، نشان دهنده رسیدن زن به جایگاه حقیقی خود است . امام باقر - علیه السلام - در تفسیر آیه 148 سوره بقره به جابر بن یزید جعفی در خصوص یاران حضرت مهدی - عجل الله فرجه الشریف - می‏فرماید:

«و یجیی‏ء و الله ثلاث ماة و بضعة عشر رجلا فیهم خمسون امراة یجتمعون بمکة علی غیر میعاد قوعا کقزع الحزیف یتبع بعضهم و هی الایة التی قال الله این ما تکونوا یات بکم الله جمیعا ان الله علی کل شی‏ء قدیر» .

سوگند به خداوند، سیصد و سیزده تن که پنجاه نفر از آنان زنند، بی‏هیچ قرار قبلی در مکه گرد می‏آیند و این است معنای آیه شریف: هر کجا باشید، خداوند شما را حاضر می‏کند; زیرا او بر هر کاری توانا است

چرا برخی فقیر و برخی ثروتمند ؟آیا این با عدل خدا در تناقض نیست؟

با اینکه هر دو گروه شب و روز تلاش می کنند اما آن عده که فقیر هستند انگار سرعتشان خیلی کمتر از سرعت پول و ثروت است که هر چه میدوند باز به آن نمی رسند ولی برای عده ای دیگر سرعت ثروت آنقدر کم است که با یک پیاده روی ساده هم می توانند به آن نزدیک شوند؟

رمز و راز این تفاوت ها در چیست؟ و آیا این تفاوت ها تأثیری در زندگی ما دارد و اصلاً بهتر نبود که همه انسان ها یا فقیر بودند و یا اینکه همه ثروتمند بودند تا اینکه دیگر هیچ وقت فقیران به حال و روز ثروتمندان حسرت نخورند و مرهمی بود برای بدبختی و نداریی آنها؟

برای یافتن پاسخ این سوالات لازم است آیات متعددی از قرآن کریم را مورد بررسی قرار دهیم تا با رهنمودهای روشن کننده قرآن پاسخی درست و صحیح را برای این سوالات بیابیم؟

یکی از مسائلی که در قرآن کریم به طور گسترده به آن پرداخته شده مسئله رزق و روزی است چرا که دغدغه بسیاری از افراد است و برای تأمین رزق و روزی خود از هیچ تلاش و کوششی مضایقه نمی کنند .

(إِنَّ رَبَّکَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ إِنَّهُ کانَ بِعِبادِهِ خَبیراً بَصیراً : بى‏گمان، پروردگار تو براى هر که بخواهد، روزى را گشاده یا تنگ مى‏گرداند. در حقیقت، او به [حال‏] بندگانش آگاه بیناست.)(الإسراء: 30)

آنچه در این آیه قابل توجه است این می باشد که این آیه با کلمه ربک شروع شده است که از این تعبیر بسیار زیبا فهمیده می شود که عالم تحت تدبیر مدیری مدبر و علیم و حکیم اداره و تنظیم می شود و در نتیجه تفاوت رزق و روزی افراد نیز کاملاً حکیمانه و تحت تدابیر ویژه خداوند است و هرگز بدون دلیل نخواهد بود.

 

چرا همه انسان ها ثروتمند نشدند؟

این سوالی است که در طول تاریخ مطرح بوده و عده زیادی دوست داشتند که ثروتمند شوند اما هرچه درب خانه ثروت را زدند هرگز جوابی داده نشد و دری به روی آنها باز نشد. خداوند متعال در یکی از آیات الهی به پاسخ این سوال پرداخته و فرموده است:

(وَ لَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوْا فِی الْأَرْضِ وَ لکِنْ یُنَزِّلُ بِقَدَرٍ ما یَشاءُ إِنَّهُ بِعِبادِهِ خَبیرٌ بَصیر: و اگر خدا روزى را بر بندگانش فراخ گرداند، مسلّماً در زمین سر به عصیان برمى‏دارند، لیکن آنچه را بخواهد به اندازه‏اى [که مصلحت است‏] فرو مى‏فرستد. به راستى که او به [حال‏] بندگانش آگاهِ بیناست.)( الشورى: 27)

برنامه‏ها و سنّت‏هاى الهى متعدّد و داراى مراحلى است. همان گونه که کنترل رزق براى جلوگیرى از فساد یک سنّت عمومى است، توسعه رزق و مهلت دادن به مرفّهان نیز یک سنّت است که براى آزمایش بکار مى‏رود. پس قانون عمومى و کلى، کنترل رزق است ولى گاهى براى آزمایش مردم توسعه‏اى داده مى‏شود

 البته باید توجه داشت که در عین اعتقاد به تقسیم رزق و روزی از جانب خداوند متعال انسان نیز باید سعی و تلاش و فعالیت خود را در راه رسیدن به رزق و روزی خود به کار ببندد چرا که افراد در رسیدن به رزق و روزی خود به سه گروه تقسیم می شوند:

1) بیکار و تنبل

این گروه که با داشتن نیرو و توان و استعداد فکری و جسمی هرگز به دنبال کار و تلاش و کوشش نمی روند طبیعی است که به رزق و روزی خودشان نمی رسند و هیچ کسی را به غیر از خود نباید ملامت و سرزنش کنند .

2) پر کار اما بی قید به احکام الهی

در مقابل این افراد هم عده ای هستند که هرگز از تلاش و کوشش خود برای رسیدن به رزق و روزی کم نمی گذارند اما از لحاظ رعایت حلال و حرام و مسائل شرعی و احکام الهی کاملاً بی قید هستند و هیچ گونه اعتنایی به این مسائل ندارند. این گروه هم طبق وعده و تقدیر خداوند با داشتن همه امکانات در زندگی خود هرگز طعم لحظه ای آرامش و آسایش را نمی چشند چرا که خداوند متعال وعده داده است که:

(وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمى: و هر کس از یاد من دل بگرداند، در حقیقت، زندگىِ تنگ [و سختى‏] خواهد داشت، و روز رستاخیز او را نابینا محشور مى‏کنیم.)(طه:  124)

 3) پر کار و متقی

این گروه علاوه بر تلاش و کوشش سعی می کنند تا جایی که می توانند کار و زندگی خود را طبق دستورات الهی و احکام دین اداره کنند و این گروه هستند که به تقدیر خداوند در زندگی به هیچ بن بستی برخورد نمی کنند و رزق و روزی آنها از جایی که حتی فکرش را هم نمی کنند به آنها می رسد و علاوه بر این زندگی توأم با آرامش و آسایش و خوشبختی را تجربه می کنند.

 چرا بعضی از ثروتمندان فساد می کنند؟

سوالی که باز در مورد این آیه مطرح می شود این است که اگر توسعه رزق موجب فساد و سرکشی افراد است چرا خداوند به بعضی از افراد ثروت داد تا اینکه فساد و سرکشی کنند؟

جواب این است که برنامه‏ها و سنّت‏هاى الهى متعدّد و داراى مراحلى است. همان گونه که کنترل رزق براى جلوگیرى از فساد یک سنّت عمومى است، توسعه رزق و مهلت دادن به مرفّهان نیز یک سنّت است که براى آزمایش بکار مى‏رود. پس قانون عمومى و کلى، کنترل رزق است ولى گاهى براى آزمایش مردم توسعه‏اى داده مى‏شود.

عده ای هستند که هرگز از تلاش و کوشش خود برای رسیدن به رزق و روزی کم نمی گذارند اما از لحاظ رعایت حلال و حرام و مسائل شرعی و احکام الهی کاملاً بی قید هستند و هیچ گونه اعتنایی به این مسائل ندارند. این گروه هم طبق وعده و تقدیر خداوند با داشتن همه امکانات در زندگی خود هرگزطعم لحظه ای آرامش و آسایش را نمی چشند

 البته باز توجه به این نکته نیز لازم است که ممکن است انسانی پر کار و متقی باشد اما در عین حال رزق و روزی او تنگ باشد و سال هایی از زندگی خود را در فقر به سر ببرد که این مسئله نیز نوعی امتحان و آزمایش الهی برای این بندگان است که این آزمایش حتی برای انبیاء الهی و اولیای خداوند نیز رخ داده است و در این آزمایش الهی وظیفه ایجاب می کند که خودمان را راضی به قضای الهی بدانیم و با خود بگوییم خداوند حکیم به مصالح ما آگاه تر است و ممکن است روزی زیاد در این برهه از زمان به مصلحت ما نباشد.

 

رمزو راز تفاوت ها در چیست؟

(أَ هُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعیشَتَهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِیًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ: آیا آنانند که رحمت پروردگارت را تقسیم مى‏کنند؟ ما [وسایل‏] معاشِ آنان را در زندگى دنیا میانشان تقسیم کرده‏ایم، و برخى از آنان را از [نظر] درجات، بالاتر از بعضى [دیگر] قرار داده‏ایم تا بعضى از آنها بعضى [دیگر] را در خدمت گیرند، و رحمت پروردگار تو از آنچه آنان مى‏اندوزند بهتر است.)(الزخرف: 32)

برای اینکه رمز و راز تفاوت هایی که بین انسان ها از لحاظ ثروت و امکانات و مسائل دیگر را کاملا متوجه شویم باید بدانیم که برتری عده ای افراد یک جامعه بر عده ای دیگر معلول دو عامل مهم است :

1) یکى برترى در ساختار جسمى، فکرى و استعدادهاست که این امر سبب احساس نیاز به یکدیگر و خدمت به همدیگر است و بدین وسیله جامعه تشکیل مى‏شود. انسان در این برترى نقشى ندارد. که خداوند متعال به این برتری در قسمتی از آیه فوق اشاره می کند و می فرماید: (وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِیًّا)

2) نوع دوم برترى است که خداوند بر اساس تلاش انسان عطا مى‏کند و هر کس به اندازه تلاش و کوششی که می کند این امتیاز را می تواند کسب کند که خداوند متعال به این نوع از برتری در این آیه شریفه اشاره می کند و می فرماید: (یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبیرٌ : تا خدا [رتبه‏] کسانى از شما را که گرویده و کسانى را که دانشمندند [بر حسب‏] درجات بلند گرداند، و خدا به آنچه مى‏کنید آگاه است.) (المجادلة: 11)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد